دیروز شیطان را دیدم!
دیروز شیطان را دیدم
در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود.
فریب می فروخت. مردم دورش جمع شده بودند. هیاهو می کردند.
هل می زدند و بیشتر می خواستند. توی بساطش همه چیز بود.
غرور, حرص , دروغ, خیانت, جاه طلبی و ....هر کس چیزی می خرید
و در ازایش چیزی میداد. بعضی ها تکه ای از قلبشان را ! بعضی
ها پاره ای از روحشان را ! بعضی ها ایمانشان را می دادند و
بعضی ها آزادگیشان را !
+ نوشته شده در دوشنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۲ ساعت 21:43 توسط رهنما
|