آخر امر امر اول اجرا ميشود
آخر امر امر اول اجرا ميشود
تمام کارهای انسان با یک جرقه و یک ایده و فکر آغاز می گردد. حضرت محمد ميگويند مسلمان بايد رند باشد رند به معناي لغوي يعني باهوش .بنابر اين من انسان بايد در لحظه زندگي كنم به گونه اي كه هوشيارانه كنترلگر افكار خود باشم اين كه الان در اين لحظه به چه افكاري انرژي ميدهم و باعث رشد و متجلي شدن آنها ميشوم.در واقع زندگي فعلي من به سامان يا به نابسامان هر چه كه هست حاصل تصورات من از خودمن است كه در گذشته به آنها فكر ميكردم د باوري است كه از خودم داشته ام.
اما در کنگره، مسافرهای ما به کنگره می آیند و هدف آنها درمان اعتیاد است و در کنار آنها همسفرانی حضور دارند که با تخریب بالایی وارد کنگره می شوند و در نهایت خواست هر دوی آنها رهایی و نجات خانواده است و این خواست مثل بذری می ماند که کاشته می شود.اما زمان ميبرد تا اين بذر به ثمر بنشيند.مسافران و همسفران هردو نا اميد و حسهاي منفي زيادي را دارا هستند كه رابطه تنگا تنگ آنها با كنگره و آموزشهايي كه باعث ميشود كمتر از طريق اين حسها آسيب ببينند را كنگره در اختيار آنها قرارميدهد و با مثبت انديشي وتغيير تفكراتشان به خوبي سفر كرده و نتيجه نهايي كه درمان و رهايي از دام اعتياد است را خواهند ديد.حال اگر همسفر مسافرش را باور نكند و در ذهن خود بر اين باور باشد كه نه مسافر من درمان نخواهد شد يا اين محال است و......اين گونه تفكرات را به مسافر خود القاء ميكند كه در آخر امر نيز همين تصورات عايدش ميشود چرا كه به اين گونه تفكرات انرژي داده است. در صبر، بی صبری جایز نیست، خواست شما رهایی است یعنی بذرت را کاشتی، حالا باید زمان مورد نیاز طی بشود تا شما به خواسته خود برسی و در این مدت شما در حال آموزش گرفتن به صورت تدریجی هستید.
وقتی شما می خواهید ساختمانی بسازید تا زمانی که ساختمان قبلی را کاملا خراب نکنید، گود برداری نکنید و دوباره پی نریزید، نمی توانید هیچ ساختمان جدیدی بسازید، ساختار جسم و روان ما هم همین است و باید کاملا خراب شود تا بتوان دوباره آن را ساخت و اگر ساختار جدید روی خرابه های قبلی بنا شود مدتی تحمل می کند ولی بعد خراب می شود.
تغییر، تبدیل، ترخیص، در همه موجودات و در همه مراحل و سطوح مختلف وجود دارد، مثل یک قانون است و هیچ فرقی نمی کند شما در کنگره باشید یا بیرون از کنگره،انسانها بدلیل وجود تفاوتهایی از قبیل قدرت تفکر و تعقل و حس و نفس و ... با بقیه موجودات فرق می کند و یک مرحله ای است که زمان خاصی ندارد چون انسانها با هم متفاوت هستند و با توجه به تفاوت انسانها زمان تغییر، تبدیل و ترخیصشان با هم فرق می کند و به همین دلیل است که نمی توانی خود را با کسی در لژیون مقایسه کنی. برای تغییر، یک مسافر باید ابتدا تخریب را ببیند و باور کند که مصرف کننده است، یک همسفر هم همینطور است .همسفر بايد بپذيرد كه او هم آسيب ديده است و زخمهايي از قبيل كينه ،تنفر ، بدبيني ،حسادت و.....را در صور پنهان خود دارد كه بايد آنها را بپذيرد و با پذيرش و خواست براي تغيير خود است كه كم كم نيروهاي الهي به كمك انسان آمده و استاد و آمورشها يكي پس از ديگري مهيا ميشوند تا تبديل و ترخيص شامل حال ما نيز بشود و اين آخر امر است كه در ابتدا خواست و امر خودم بود. از ماست كه بر ماست حال چه نيك چه غير نيك .