جلسات جهان بینی ...
جلسات جهان بینی ...هشتمین جلسه از دوره چهل و هشتم سری کارگاههای آموزشی جهان بینی کنگره ۶۰ مورخ 92/09/20 با نگهبانی و استادی آقای مهندس دژاکام و دبیری آقای هادی با دستورجلسه "چگونه ورزش می کنم؟ جهان بینی ورزشی" رأس ساعت ۱۶:15 آغاز به کار نمود .نتیجه امتحان فنی را که اعلام کردم. امتحان جهان بینی را هم امیدوارم تا آخر هفته آینده مشخص و اعلام کنم و تاریخ امتحان کمک راهنمایی هم در بهمن ماه اعلام شد و امتحان فنی و جهان بینی کمک راهنمایان در بهار خواهد بود. لژیون هایی که از یک حد نصاب بگذرند را باید جمع کنیم چون چه در گروه خانواده، چه در آقایان، تا یک حدی می توانند نمره کم بیاورند، ولی اگر از یک حدی خیلی پایینتر باشد ناگزیریم که آن لژیون ها را جمع کنیم. چون بعضی لژیون ها برای 8، 9، 10 سال پیش هستند و با آن آموزش ها یاد گرفتند و در لژیون هایشان جز قصه گفتن و خاطره تعریف کردن هیچ چیز دیگری نیست. این لژیون ها قطعا از روی ورقه هایشان معلوم می شود، چون وقتی من ورقه های راهنماها را تصحیح می کنم می بینم که اصلا آن راهنما خودش آموزش ها را گرفته یا نه. بعد می بینم ساده ترین آموزش ها را نگرفته. وقتی در سوالهای امتحان نوشتم فاضلابهای جوشان کی هست و یا دیکتاتور کوچولو کیست، یا شکوفه های یاس کیست، این ها هر کدام یک سی دی آموزشی است. وقتی راهنما هیچ کدام را ننوشته و یا چیز دیگری نوشته، خب راهنما اصلا کار نمی کند و از آن راهنماهاست که در لژیونش فقط خاطره تعریف کرده.آکادمی الان شعبه ویژه ای است. یعنی هیچ لژیونی در آکادمی تاسیس نمی شود مگر من اجازه بدهم. تا حالا در گروه آقایان بوده، بعد از این در قسمت خانم ها هم خواهد بود. در آکادمی هیچ لژیونی تاسیس نمی شود مگر اینکه حتما من به آن لژیون اجازه بدهم. اگر خانم آنی اجازه داد، باز من هم باید اجازه بدهم که آن لژیون تاسیس بشود. چون لژیون های آکادمی را دارم کاملا خلوت می کنم. امتحان ها را سریع می گیرم و راهنماهای خیلی زیادی خواهند آمد. تا فروردین هم صبر می کنیم. بعد از فروردین هر راهنما فقط در یک شعبه می تواند لژیون داشته باشد. در گروه آقایان این قضیه را جمع کردیم و در گروه خانواده هم همینطور است. هر راهنما باید در یک شعبه کار کند. یک راهنما در 2، 3 تا شعبه کار کند، آن جمع می شود، مثلا هم اینجا بیاید، هم برود شعبه صالحی، هم شعبه افسریه. موقعی که کمبود داریم مجبوریم این کار را بکنیم، ولی وقتی که راهنما به قدر کافی تربیت بکنیم، هر کدام فقط در یک منطقه لژیون جمع می شود. تجربه ای که در آقایان داشتیم خیلی خوب بود. دو جا بودند و شاگردها سرگردان بودند و موقعی که لژیون یک جا شد هم قوی تر و هم نیرومندتر شد و راحت و در آسایش بودند. ما یکسری از کارهایمان برای خانواده هستیم. ما درست است که به کنگره می آییم ولی باید به خانواده مان هم برسیم. اگر یک راهنما بخواهد همه اش کنگره باشد، تکلیف خانواده اش چه می شود؟ ماخواستیم برای نمونه در اصفهان که شنبه، یکشنبه، سه شنبه، پنجشنبه جلسه دارند یک شعبه داریم و یک شعبه دیگر در اصفهان تاسیس کردیم. خواستند مثلا شنبه، دوشنبه، چهارشنبه یک جا جلسه داشته باشد و یک شنبه، سه شنبه، پنجشنبه جای دیگر؛ من موافقت نکردم. گفتم هر دو تا شعبه برنامه هایش یکی باشد و مثلا هر دو یکشنبه، سه شنبه، پنج شنبه که فرد تکلیفش معلوم باشد. بعضی از راهنماها خیلی عاشق کار هستند، شنبه می آیند اینجا، یکشنبه آن شعبه، دوشنبه اینجا، سه شنبه آن شعبه، چهارشنبه اینجا، پنج شنبه هم آن شعبه، جمعه هم می خواهد ورزش کند، تکلیف خانواده چیست و خانواده اینجا چه کاره است؟ از صبح که سرکار است و از ظهر تا 10 شب مثلا می رود کنگره. ما اصلا این را نمی خواهیم و اصلا نمی خواهیم شما وقتتان در کنگره تلف شود. همه ما به کنگره می آییم به دلیل اینکه وضعیت خانوادگی و وضعیت خانه را درست کنیم. ما کنگره نمی آییم که خانواده را پریشان کنیم و از بین ببریم. اگر فردی هر 7 روز هفته در کنگره باشد قدر مسلم خانواده اش کم می آورد. بالاخره همسر دارد، بچه دارد، پدر دارد، مادر دارد. بنابراین باید همه در یک جا خدمتکنند و این تعادل را حفظ بکنند. کنگره یک قسمت از زندگی شماست و تمام زندگی شما نیست. ما برای همین مرزبانان را دوره ای کردیم. یکی بیاید یک سال خدمت کند و مرزبان شود و بعد برود دنبال زندگی و کارش. بچه ها همه همینطورند، باید یک مقداری کار بکنند، آموزش ببینند و بعد دنبال کار و زندگیشان و نان در آوردن بروند. این نیست که ما تمام کار و زندگیمان را ول کنیم و همه را وقف کنگره کنیم. اصلا کنگره چنین چیزی را از هیچ احدی نمی خواهد. باید تعادل خانواده تان را کاملا حفظ کنید. امیدواریم یک مقدار کمک راهنماها بیشتر شوند و نسل های بعدی بیشتر می خوانند و قوی ترند و نیرومندترند و راهنماها باز قطعا زیاد خواهند شد و برای تمام شعب. اگر در شعبه خودتان جا نیست خودتان را معطل نکنید و در شعبه خودتان ممکن است تا 2، 3 سال دیگر جا نباشد؛ این است که بروید در جاهای دیگر خدمت کنید، اگر در جاهایی نیاز است بروید در مکان های دیگر خدمت کنید و مشغول شوید. خیلی ها می خواستند در شعبه آکادمی از آقایان راهنما شوند و هنوز در صف هستند، خیلی ها هم نه همان زمان به شعبه های دیگر رفتند و الان کمک راهنما هستند.سخنان استاد:
ساختمانی که گرفتیم 400 میلیون تومانش را پرداخت کردیم و حدود 90 تومان دیگر هم می خواهیم که تا اول برج فراهم کنیم و انشاالله خداوند به ما کمک خواهد کرد تا بتوانیم بقیه مبلغ را فراهم کنیم. باید سیستمی را طراحی بکنیم که از نظر مالی خودکفا باشیم و شعب خودکفا باشند و طرح خودکفایی مالی را می دهیم و باید روی لژیون های مالی در جاهای مختلف تشکیل شوند و باید راهنماها شاگردانشان را تشویق کنند. نه اینکه رهجو می خواهد وارد لژیون مالی بشود ولی راهنما جلویش را بگیرد و بگوید تو حقی نداری وارد لژیون مالی بشوی، راهنما چنین حقی ندارد. یا تو حق نداری ورزش کنی؛ تا زمانی که سفر اول است من قبول دارم، ما تا 6، 7 ماه که در سفر اول است اجازه نمی دهیم و معمولا لژیون مالی برای سفر دومی هاست. ولی سفر دوم شد باید این کار را انجام دهیم. فردا بگویند از این ساختمان بروید بیرون، ما برویم پیاده رو؟ الان نمی توانیم هر شعبه برود در پارک. اینجا مغز کنگره است و خوشبختانه این مکان را گرفتیم و ما توانایی همه چیز را داریم. ما بچه های کنگره اگر در صراط مستقیم حرکت کنیم هر کاری می توانیم بکنیم. می توانیم قشنگ برای خودمان مکانها و ساختمانها و زمین هایی را آماده کنیم. مقدمه آن آکادمی بزرگ جهانی است که صحبتش را کرده بودیم. در حال حاضر کنگره وضعیت خیلی خوبی دارد. من فکر نمی کنم NGO ای باشد که از نظر توان مثل کنگره 60 باشد. یعنی NGO توان داشته باشد از خارج پول نگیرد، از داخل پول نگیرد و بتواند 400، 500 میلیون زمین بخرد و بتواند هزینه کند. NGO که از سبدهای کنگره یا از پول اعضای خود کنگره واریز می کنند بتواند چنین کاری بکند. ما باید یک مقداری صرفه جویی بکنیم. مثلا جشن همسفر است که مسافرها کادو می دهند به همسفران و ما این امکان را فراهم کردیم. ما یک امکاناتی را فراهم می کنیم ولی خودمان را نباید ذبح کنیم. گفتیم مسافرها به همسفران کادو بدهند، بعد سبدهای کنگره که در آن 100 تومان، 100 تومان می ریزند ما یک مرتبه 500 هزار تومان یا 700 هزار تومان مثلا شیرینی بخریم، پکیج میوه درست کنیم و در آن موز و آبمیوه بگذاریم، ساندیس بگذاریم. از کجا؟ خرج از کیسه مهمان بود، حاتم طائی شدن آسان بود. وقتی خرج از کیسه کنگره باشد خب مرزبان می گوید خیلی آبرومند به آنها بدهیم و مال کنگره است. ما در این مراسم اینطور نمی توانیم هزینه بکنیم. در یک شعبه که نیست، یک مرتبه در همه شعبات نگاه می کنیم 40 میلیون تومان پول همسفر شد. در تیراندازی با کمان ما مجانی داریم سرویس می دهیم که هر جایی بروند ساعتی 20 هزار تومان است. بعد هم می گویند نداریم. شما 4 میلیون پول کمانتان است. مسافر پیش من می آید گریه می کند که من پول شربت تریاک ندارم، من می گویم روزی چقدر تریاک مصرف می کنی؟ می گوید روزی سه گرم، می گویم پولش چقدر می شود؟ می گوید 12 هزار تومان. می گویم تو 12 هزار تومان در روز پول تریاک می دهی آنوقت پول شربتت را نداری بدهی؟ یک چنین مسائلی هست. ما جلوی شعب را هم گرفتیم و نمی گذاریم شعب جدید تاسیس شوند و باید راهنماهایش قوی شوند. ما چندین بار در فرهنگسرا و سرای محله بودیم و کاملا بسته بودیم. در شهرری یک افطار می خواستند بدهند نمی توانستند. یک چای می خواستند بالا بدهند نمی توانستند. ساعت 8 می گفتند بروید بیرون و در پارک و زیر درختها افطاری می دادند غذا که بخورند بروند یا ببرند خانه شان. یک چای نمی توانستند بدهند که یک کتری بخواهند روشن کنند. گفتم فرهنگسرا را ول کنید. روی پای خودتان بایستید و یک جایی را اجاره کنید. رفتند گشتند یک جایی پیدا کردند و اجاره کردند و الان آبگوشت هم درست می کنند و دیگ امام حسینی و پلو و خورشت هم درست می کنند. ساختمان دست خودشان است و هر 24 ساعت هر کاری بخواهند بکنند، می کنند. همه ما پولدار درجه یک هستیم، صنعت گر هستیم، هنرمند هستیم، هر چه بخواهید در ما هست. ما دیگر نمی توانیم در فرهنگسرا برویم. باید سعی کنیم تمام مکان ها برای کنگره بگیریم. هر چی در کنگره هست وقف است و برای هیچ کدام از ما نیست. اموال کنگره 60 عین یک مسجد می ماند و مال عموم مردم است. یک مقدار برای کنگره جدی تر باشید و بیشتر به فکر کنگره باشید. اگر کسی می خواهد در شعبه آکادمی جزء لژیون مالی بشود بیاید اسمش را به من بدهد. لژیون مالی فقط برای ساخت و ساز کنگره 60 است. پولی که از لژیون مالی در می آید فقط برای خریدن زمین و ساختمان است و برای اجاره و رهن است. پول هر شعبه را هم برای خودش می گذاریم. 70 درصدش برای خودش می شود و 30 درصد برای مرکز می شود که با آن 30 درصد بتواند جابجا کند و به شعبه های دیگر کمک کند که قانونش را باید دیده بان ها بنویسند. وارد لژیون مالی شدن فقط یک شرط دارد و آن هم پول است. خوب ساز می زند ما نمی خواهیم، خوب حرف می زند ما نمی خواهیم، فقط پول. بنابراین کسی که وارد لژیون مالی می شود فعلا حداقل سقفش 5 میلیون تومان است. بخواهد وارد لژیون مالی بشود باید 5 میلیون تومان پرداخت کند. یک مکانیک خوب می داند که اینجای ماشین خوب است یا نیست. یک شخصی که پولدار است می داند پول را از کی بگیرد و چه کسی دارد و چه کسی ندارد و با چه زبانی بگیرد و چه جوری دعوت بکند کسی را برای پول پرداخت کردن. اگر مثل ما باشد که شهید می کنیم فرد را. از کسی می توان 10 میلیون گرفت با 50 هزار تومان خرابش می کنیم. این را جدی گفتم. لااقل یک جایی در کنگره درست کنیم که پولدارها هم سرکار باشند. به آنها هم یک کاری بدهیم و دلشان خوش باشد و بگویند ما به درد کنگره خوردیم و بتوانیم ساختمان بسازیم برای کنگره. این خیلی حرکت بسیار خوبی است. الان در آکادمی دو نفر اسمشان را داده اند و اگر افراد دیگری هستند بیایند بدهند. فعلا سقف 5 میلیون تومان است و ممکن است به 10 میلیون تومان هم برسد.
مسئله بعدی مسئله ورزش است. ما ورزش فقط برای این انجام می دهیم که سلامت باشیم. ما ورزش را برای این انجام می دهیم که به سن 50 سال رسیدیم لازم نباشد از پله های آزمایشگاه بالا و پایین برویم و آزمایش بدهیم. انسان ها به گونه ای آفریده شدند که باید در روز 5000 قدم راه بروند. ما هیچ کدام اصلا راه نمی رویم. راه که نمی رویم، هوای تهران هم که آلوده است وخیلی افراد هر ساله به خاطر این هوا می میرند و الان در تهران دیگر پرنده ها نیستند. گاهی اوقات در آسمان تهران پر از کلاغ ها بود و پرندگان بود و الان در تهران به خاطر آلودگی کم شده است. آن از هوا و این هم از اینکه پیاده روی نداریم و 4 طبقه را با آسانسور می رویم و یا 100 متر راه را با تاکسی یا ماشین خودمان سوار می شویم و می رویم. غذایمان هم که شده نان های بربری و بدون سبوس و باگت و غذاهایمان فست فود مانده شده است. گوشت تازه را هم در یخچال و فریزر می گذاریم و 6 ماه که کهنه شد بعد می خوریم. اسفناج و در یخچال می گذاریم، خوب که کهنه شد بعد می خوریم. همه را می گذاریم که کهنه و فاسد بشوند و از قدرت بیفتد بعد می خوریم. این هم از غذایمان است. ورزش هم اصلا نمی کنیم. ورزش اصلا کاری به اعتیاد ندارد. ما ورزش نمی کنیم که معتاد نباشیم یا اعتیادمان خوب شود یا زود خوب شود. اینطوری اصلا فکر نمی کنیم. همسفران چی؟ ما ورزش می کنیم که سلامت باشیم. اگر شما یک پایتان را در گچ بگیرید، حرکت نکند، بعد از یک سال لاغر می شود و از کار می افتد. این بدن جوری طراحی شده که اگر فعالیت نکند از بین می رود. لاستیک وقتی زیاد کار می کند ساییده می شود ولی بدن انسان اینطور نیست، جوری خلق شده که هر چه بیشتر کار بکند البته در یک حد نرمال، قوی تر و نیرومندتر و مستحکم تر می شود. هر چه بازو بیشتر هالتر می زند قوی تر می شود به جای اینکه فرسوده بشود، چون سیستم انسان این چنین است. ما این تحرکها را نداریم. این تحرکها را باید در ورزش فعالیت کنیم. بنابراین هر عضو کنگره 60 باید یک ورزشکار باشد. در استخر شنای شیرودی ساعت 6 صبح که می رویم چهارشنبه ها دعا می خوانیم، هر که برای دعا می آید کنگره ای است و دیگر کسی در آب نیست. ساعت 6 صبح 130،150 نفر در استخر شنا هستند در ساعت 6 صبح. اینها که 2 بعد از ظهر، در رختخواب چسبیده بودند الان سرحال و قبراق آنجا هستند و در استخر شیرجه می روند. یا در والیبال و تیر و کمان در لیگ هستند یا میزبان هستند. بقیه ورزشها هم همینطور. پس ما حتما باید ورزش کنیم هر کسی در حد و توان خودش. یک کنگره شصتی مخصوصا راهنما. راهنمایی که ورزش نکند بهتر است برود شال راهنماییش را پس بدهد چون وقتی خودش ورزش نمی کند شاگردانش هم ورزش نخواهند کرد. پس راهنما باید پیش قدم باشد و ورزش کند و بگذارد شاگردانش ورزش کنند. هر رشته ای بخواهند بروند آزادند. شاگردی که 4 ماه از رهاییش می گذرد می خواهد برود والیبال، راهنمایش می گوید نه، تو نمی خواهد والیبال بروی و برو فوتبال. اصلا به راهنما ارتباطی ندارد که تعیین تکلیف کند. در سفر اول تا 3، 4 ماه بله و بعدش باید آزاد بگذارد و تشویق کند تا همه ورزش کنند. کسانی که ورزش می کنند از یک شادی و نشاط خوبی برخوردارند. به قول دکتر حاج رسولی شما از آدم 60 سال به بالا که ورزش نمی کند بپرس که برنامه ات چیه و چه کار می خواهی بکنی و برنامه زندگیت چیه؟ می گوید هیچی ما که دیگر از عمر گذشته ایم و زیارت کربلا و مشهدی می رویم و دیگر خدا می داند و یک کفنی برای خودمان بیاوریم از کربلا که برایمان خیلی خوب است؛ از ما که گذشت و دیگر تمام شد؛ نقرس دارم؛ کمرم درد می کند و فشار خونم بالاست و یک بار هم عمل قلب باز انجام دادم. حالا شما از یک آدم 70 ساله که زورخانه کار است و در زورخانه ورزش می کند می پرسید که برنامه ات چیه؟ می گوید خب این نوه ام را داماد کنم، آن یکی نوه ام را عروس کنم و این را هم جمع کنم برایشان و یک آپارتمان بخرم برایشان یک سر و سامانی بدهم به آنها و باغم را اینجوری کنم و .... می بینید برای 30، 40 سال برنامه دارد. به دلیل اینکه ورزش می کند و می بینید نه سکته قلبی کرده و نه قلب باز عمل کرده و نه مریضی دارد و سرحال و قبراق است و زندگی را رنگی و خوب می بیند. به خاطر اینکه همیشه ورزش می کند و وقتی ورزش می کند آن شبه افیونی بدنش، دینورفین و اندروفین و انکفالین و سروتونین و دوپامینش خوب ترشح می شود و سرحال و قبراق است و برای زندگی برنامه دارد. ولی کسی که ورزش نمی کند هیچ برنامه ای برای زندگیش ندارد چه آقایان و چه خانمها. حالا خانمها الان خوب شدند. قدیمها هر غذایی که می خواستند دور بریزند خانم خانه می خورد. می گفت که حیف است بیرون بریزند. به زور هم که شده می خورد. ته دیگ که چرب بود را با نان می خورد. این است که به هیکل و اندامتان و به ورزش برسید. این چی هست که می بینید گرده ها همه بزرگ شده و شکم ها همه گنده شده و هیکل ها بی قواره شده و اینها مشکل است. من خودم سعی می کنم که تا روزی که زنده هستم ورزش کردن را ادامه بدهم. این است که همه شما جدی باشید و ورزش کنید. ما همه ورزش می کنیم که استفاده کنیم، چون این ماشین ماست، این شهر وجودی ماست و باید به آن برسیم. شما اگر لوله خونه تان بپوسد فوری به آن می رسید، شیر چکه کند فوری به آن می رسید، آشپز خانه تان موریانه خورده به آن می رسید، به همه آنها می رسیو ولی آیا به جسمتان می رسید؟ خانه اصل کاری ما جسم ماست. ما در این خانه، در این شهر، در این ماشین، در این جسم زندگی می کنیم و سکونت داریم. باید این را قبراق و مرتب نگه داریم. خب سالها نمی فهمیدیم، با تریاک و قرص و شبره داشتیم نابودش می کردیم، حالا بر گرداندیمش و به آن بدهکاریم. باید حتما جسممان را با ورزش کردن محکم و قوی کنیم. امیدوارم تا هفته آینده که بحث ورزش است همه شما در یک رشته اگر تا کنون شرکت نکرده اید، شرکت کنید و اگر در هیچ رشته ای نتوانستید بروید، پیاده روی را انجام بدهید. پیاده روی را هم که می خواهید انجام بدهید با یک متخصص پیاده روی صحبت کنید. پیاده روی همینجوری خوب نیست که من می خواهم بروم. پیاده روی یک آداب و رسوم و قانونی دارد. باید با چه سرعتی بروید، چه جوری بروید، چند قدم بروید، به چه مرحله ای بروید. موقعی که سنتان هم بالا است یا حتی 30 سالتان است یک مرتبه شور، شما را بر ندارد یک کار سنگین بکنید. بعضی آدمها 60 ساله اند و شکم گنده ای هم دارند و گرده هایشان هم خیلی قوی است و می خواهند با هالتر و دمبل سر 3 ماهه مثلا خودشان را لاغر کنند. اگر شما توانستید جوال سیاه را بشویید سفید شود، آن هیکل ها هم لاغر می شود. بدتر می زنید اندامتان را ناقص می کنید. ورزش باید آرام آرام شروع شود و به مقدار بالا برسد. یک مرتبه شور بر ندارید شروع کنید ورزش سنگین کردن. با متخصص ورزش صحبت کنید تا خیلی آرام ورزش را شروع کنید تا بتوانید به آن بدن سالم برسید. افراط در آن یا بلد نبودن در آن باز تخریب زیادی در بدن شما وارد می کند. این بلاها سر خود من آمده که برای شما تعریف می کنم. در سال 63 که می خواستم ترک کنم در کتاب خواندم ورزش برای بدن خیلی خیلی خوب است، من در ترک اعتیاد در 3 روز اول سقوط آزاد که بدترین شرایط بدن است و پاها نمی تواند خودش را نگه دارد و وزن انسان را تحمل بکند و فیزیولوژی کاملا به هم ریخته است، من شدیدا ورزش کردم و به زور طناب می زدم و بعد پاهایم باد کرد و دیگر نمی توانستم راه بروم، چون بلد نبودم ورزش کنم. امیدوارم هفته آینده همه شما در این مورد صحبت کنید و راهها و روشهای صحیح ورزش را آموزش ببینید. اگر بعضی ها از بعضی مطالب در ورزش آگاه هستند وقتی مشارکت می کنند بگویند مثلا در پیاده روی چگونه باشد و با چه سرعتی باشد و چقدر باشد.


